سه شنبه وسط هفته ایستاده و تنهایی از سر و رویش میبارد
نه پای رفتن دارد
نه دل ماندن ...
سه شنبه ها میتوانم بفهمم مادر چرا با فروغ اشک میریزد
سه شنبه ها میتوانم بفهمم وقتی پدر میگوید از من دیگر گذشته
شما فکری به حال باغچه کنید منظورش از باغچه تنها همان رز کنار حیاط است ...
سه شنبه ها میتوانم بفهمم کجا ایستاده ام و چقدر غمگینم ..
و فکر میکنم و فکر میکنم ...
تو راشبیه سه شنبه ها دوست دارم
انبوهم از دوست داشتنت ..
اما دلتنگ نداشتنت ...
سه شنبه ها وسط دوست داشتنت میایستم
تنهایی از سر و رویم میبارد
نه پای رفتن دارم
نه دل ماندن ..
امیر محمد مصطفی زاده